در یکی از تدابیر سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در زمینه شایسته سالاری آمده است: واگذاري و پذيرش مسئوليتها و مديريتها بر پايه شايستگي و پايبندي به هنجارهاي اسلامي با محوريت روحيه جهادي، سادهزيستي، عدالت، صداقت، درستکاري، فداکاري، پاسخگويي و پايبندي به حد کفاف در معيشت، با بهرهگيري از نظام شناسايي و تربيت شايستگان بهويژه جوانان و پيشگيري از پيدايش حلقههاي بسته مديريتي».
نشست اندیشهورزی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با همت اندیشکده سیاست الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با عنوان «سازوکارهای عملیاتیسازی شایستهسالاری (چالشها، الزامات، پیامدها)» برگزار شد.
در این نشست که اعضای اندیشکده سیاست و دیگر اندیشکدهها حضور داشتند به بحث و بررسی و نحوه عملیاتیسازی تدبیر مربوط به شایسته سالاری در سند الگو پرداخته شد.
در یکی از تدابیر پیشنویس الگو در زمینه شایستهسالاری آمده است: «واگذاري و پذيرش مسئوليتها و مديريتها بر پايه شايستگي و پايبندي به هنجارهاي اسلامي با محوريت روحيه جهادي، سادهزيستي،عدالت، صداقت، درستکاري، فداکاري، پاسخگويي و پايبندي به حد کفاف در معيشت، با بهرهگيري از نظام شناسايي و تربيت شايستگان بهويژه جوانان و پيشگيري از پيدايش حلقههاي بسته مديريتي».
در این نشست، دکتر بهروزی لک به عنوان سخنران اصلی جناب آقای دکتر همایون بهعنوان سخنران منتقد، نکته نظرهای خویش را پیرامون شایستهسالاری ارایه دادند.
به عقیده دکتر بهروزی لک این تدبیر سند به سه قسمت تقسیم میشود: اول؛ واگذاری مسئولیتها، دوم؛ نظام تربیت شایستگان و سوم؛ جلوگیری از الیگارشی. ایشان با تاکید بیشتر بر وضعیت سنجی و آسیب شناسی اظهار داشت: یکی از مصادیق ناشایسته سالاری این است که کسی که توانایی نشستن در جایگاهی را ندارد، نبایستی مسولیت بزرگی را عهده دار شود، این شخص با نداشتن شرایط لازم جای خودش قرار نگرفته و به جامعه وهم نوعان خود ظلم می کند، چون جایگاهی را متصرف شده که توانایی اداره آن را ندارد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، خوشبختانه نوید شایستهسالاری و انجام تعهد و مسئولیت و تخصص با هم پیوند خوردند. هرچند برخی عوامل در جمهوری اسلامی مانع شایستهسالاری مورد نظر اسلام شده از جمله عوامل فرهنگی که سنجش آن نیاز به پیمایش دارد که تناسب تخصص و مدیریت، در پستهای سیاسی جامعه چگونه است.
نکته دیگر عدم جمع بین دیدگاههای غربی و اسلامی در خصوص شایسته سالاری است، چون در منابع دینی آمده کسی که مسئولیتی را بپذیرد و بداند بهتر از او وجود دارد خیانت کرده است، از آنجا که این فرهنگ، در جمهوری اسلامی، نهادینه نشد، متاسفانه خروجیاش ناشایسته سالاری است؛ حتی مدیرانی که تحصیلات غربی داشتند و وارد جامعه شدند، آنها هم از ادای دین وظیفه شایستهسالاری عملاً کوتاهی میکنند. یکی دیگر از آسیبهای فرهنگی در جمهوری اسلامی، مساله تاریخی "منصب فروشی" است که در قدیم آشکار بوده ولی الان پنهان شده و تبدیل به شکلهای امتیازگیری و امتیازدهی شده است. یکی دیگر از آسیبهای فرهنگی شخصیت شناور یا فقدان شخصیت متعهدانه است؛ اگر شخص را متعهد بار بیاوریم خودش یک کنترل درونی دارد که در نبود آن ضعف تقوای اداری، ضعف تقوای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بروز می کند. در عوامل سیاسی نیز نظام دموکراسی و اجرای ناقص آن، در جمهوری اسلامی مطرح است. وقتی که انتخابات برگزار میشود، شخص اتوبوسی از نیروهای خودش را به همراه می آورد که باید پست بگیرند. برای کنشگری سیاسی هنوز فرهنگ فردمحوری و خویشاوندمداری و حواشی دیگر وجود دارد. جناحبندی سیاسی ناشی از انتخابات عامل دیگری است که لابیگری و باندبازی و الیگارشی و امثال آن همه محصول این جناحبندی است. یکی دیگر از آسیبهای سیاسی ضعف مطالبهگری سیاسی و نظارتگری عمومی است.
چند سالی است سامانه سوتزنی مطرح شده ولی جا نیفتاده است، یا از گزارشگر حمایت نمیشود. آسیب دیگر عدم نظارت سیاسی بر مناصب به خاطر فقدان سازوکار تحزب است، یعنی احزاب را در کنار جامعه مدنی و نهادهای مردم بنیان نداریم. به لحاظ اقتصادی نیز وقتی اقتصاد شفاف نباشد، نتیجه در قالب تطمیع توسط نیروهای فشار بروز میکند، یعنی باندهای اقتصادی شکل میگیرد که پولمان را کجا و روی کدام کاندیدا سرمایهگذاری کنیم که فردا این سرمایه به ما برگردد.
در ادامه نشست دکتر همایون به عنوان سخنران ناقد بیان داشت: ما انسانها در فیزیک ظاهری، موجودات سهبعدی هستیم، که طول و عرض و ارتفاع داریم، اما بعد چهارم را که زمان باشد، نمیتوانیم ببینیم، اگر میتوانستیم بعد زمان را ببینیم، می شد آن طور که معصومین آدمها را میدیدند، میشناختند و میتوانستند به عمق تواناییها، ویژگیها، شخصیت و همه چیز پی ببرند و کار درستی هم در حد توان فرد تحویل او بدهند. بعد پنجم هم داریم که اخلاقیات است آن صفاتی که در درونمان داریم که شناخت آن نیز کار دشواری است. لذا توصیه میکنند، اگر میخواهید کسی را خوب بشناسید با او سفر بروید، یعنی چه؟ یعنی عنصر زمان را درون معادله وارد کنید. اگر توانستید در طول زمان با یک کسی مستمراً جلو بروید، عنصر فراموش شده زمان را بهعنوان بعد چهارم میتوانید به کمک بگیرید و احتمالاً بهتر متوجه میشوید که این آدم چه طور شخصیتی است. اگر از این مثال، استفاده حاکمیتی داشته باشیم، وقتی می گوییم شایستهگزینی باید در طول زمان جلو بیاید یعنی ما باید یک نظام زمانمند مستمر شایستهگزینی یا نظام پایش شایستگی طول عمر (Lifespan) داشته باشیم، یعنی پرونده شخص از روز اول تا روز آخر دائم در این نظام به روز رسانی شود و جلو بیاید. ما زمان را در این فرمول کنار گذاشتهایم ، در نتیجه دچار مشکل هستیم و هر بار که میخواهیم وارد بشویم، با کلی خطا جلو میرویم، چون اصلاً نظام لازم نداریم. برای ساختن چنین نظامی نیاز به روانشناسی داریم، البته نه روانشناسی مرسوم بلکه ما ظرفیت علم اسلامی ِبومیِ حکمیِ جدیِ روانشناسی داریم، ولی متاسفانه حوزه در این زمینه ورود پیدا نکرده است. لذا تا تحولاتی که حوزه را با نظام تمدنساز و جریان علم تمدنساز متناسب کند، اتفاق نیفتد و تثبیت نشود، عملاً این کار در دانشگاهها سرریز نمیکند.